پــیــام هـــای شـــمــا

پــیــام هـــای شـــمــا در صفحه اول

عارف اخوان

تو آن آفتابِ درخشانی
آنگونه درخشان
که گل های آفتاب گردان
سرگردانند از کدام سو در تو نظر کنند،
آن اندازه درخشانی
که گل های آفتاب گردان
سردر گم اند در کدامین راستا
در مقابل پیکره ات زانو زنند،
تو آن آفتابِ بی غروبی
که همراهی با تو
فروغِ زمان را خواهان است،
که همراهی با تو
ماهتابِ خورشیدواره را شایسته است
تابش ات
تا کرانه های بیکران پر طلوع باد..

فردوس فرهمند کریمی

فردوس فرهمند کریمی
----------
تو را....
در قلب شعرم ـ
میگذارم...
تا شعرم....,,,,
بـــــه,
زیبایی توـ
معنی بگیرد........

فردین


صبح است
باران می بارد
قمریان در سکوت
زاغ ها می نوازن
و او نام تو را فریاد می زند
و تو درخلاف جهت باد می رقصدی

میرکاظم سیداکبری

میرکاظم سیداکبری
-----------
من مانده ام و یاد تو و حس غم انگیز
این حسّ مرا با هنرت باز برانگیز
.
ای عشق چه گویم به تو از غصه ی دوری
دیگر به خدا کاسه صبرم شده لبریز
.
دیشب من و تو تا سحر از عشق سرودیم
یارا چه شبی بود، نخستین شب پاییز
.
خون می چکد از برگ درختان، به گمانم
پاییز از عشقت شده خونریز چو چنگیز
.
حالا نه تو هستی و نه آن حال خوشایند
من ماندم و یک کوچه در این گوشه تبریز

از صحبت پروانه و شمع عایدم این شد :
"یا جان بده یا اینکه از این عشق بپرهیز"
.
ای روح زمین خورده من، نوبت عشق است
باز آمده پاییز، به پا خیز ، به پا خیز
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باور نمی کردم
.
.
باور نمی کردم ببینم گریه ی یک مرد را
وقتی که فرزندش از او چیزی طلب می کرد را
.
باور نمی کردی ببینی عشق چندین ساله ات
امروز در دستش گرفته دست یک نامرد را
.
باور نمی کردم که آن یار دبستانی من
حالا به روی خود کشیده سنگ قبر سرد را
.
باور نمی کردی که با این چهره خندان و شاد
هر روز پنهان میکنم در سینه ام یک درد را
.
خسته شدم از زندگی، هر لحظه دوره می کنم
هر چه بلایی را که دنیا بر سرم آورد را
.
این روز ها راز و نیازم با خدایم این شده
کافیست، بردار از زمین این عاشق شبگرد را